عدد چهل و چهل سالگی برای ما خصلتی رمزآلود دارد. گاهی بهانهای است برای فال نیک گرفتن. گاه نشانهای برای بخت مسعود و گاه نیز موقفی میشود برای تأمل، ایستادن و سنجش. جمهوری اسلامی، این نهاد ایرانی جریان جهانی انقلاب اسلامی اکنون با تمام آنچه برای چهل سالهها ذکر شد، وارد این وادی شده است. این حکومت با امید و اطمینان به امروز و فردا، اسناد بیست و چهل ساله مینویسد. این ساختار آزمونهای گوناگونی، اعم از تجزیهطلبی، ترور، معیشت، آموزش، محرومیت و امثال این را با نمرهای درخور توجه پاس کرد؛ اما اکنون به نظر میرسد برای تسریع در پیشرفت کشور و رسیدن به افقهای بلند نیازمند تجدید قوا و نفس تازه است.
انقلاب اسلامی بیش از آنکه نوعی دانایی یا معرفت یا سبکی از سیاست باشد، نوعی زیست بود. مرامی از بودن و طریقی برای زیستن بود. چه اگر نوعی سامان معرفتی صرف میبود، در تخاطب با ایدئولوژیهای موسمی حائز نمرهای دال بر قبولی یا مردودی از سوی اهالی اندیشه شده و پس از آن برای عبرت آیندگان در قفسه کتابخانهها طبقهبندی میشد. در این فضای زیست، «شهید» شهودا دل به امامش میداد. رضایت یک نوجوان سیزده ساله به اهدای جان خویش نه حاصل یک بحث و گفتوگوی عالمانه و اقناع فکری، که محصول دریافتی درونی و تجربهای زیسته (ولو کوتاه اما عمیق) در معیت با امام خود بود. چرایی انسداد فهم این پدیده در فاهمه خوانشگرانی که بیرون از اتمسفر آن ایستادهاند نیز با همین تلقی قابل توضیح است. این مسلک لاهوتی حیات ماده مخدر نبود که در خلجان ذهنی فرد فرد حاملانش خلاصه شود. این زیست میتپید و به دست مؤمنانش(در مقابل کارگزاران) آنچه را که برای بازتولید و نشر خود نیاز داشت، تولید میکرد. این منطق نهادساز، تفکر هرمی، انضباطی و ماشینساز را نمیپذیرفت. با سلسله مراتب خلاقیتکش و استثماری آن سر سازش نداشت و دامن خود را از ترس آلودگی به منطق منفعتمحور آن جمع میکرد.
انقلابیون در پرتو یک گشایش منحصربه فرد تاریخی و از معبر لمس بیواسطه انقلاب در حادترین دستور کارهای پیش روی خود، متوجه در انداختن طرحی جدید شدند. آنها بدون اطاعت از مشهوراتی که با در دست داشتن استانداردهای عقلانیت ابزاری، ادعای کارآمدی میکردند، در رویه عملی خود و مطابق با آنچه قواعد نانوشته انقلابی طلب میکرد، نهادهایی همچون سپاه پاسداران و سازمان جهاد کشاورزی ساختند. مفهوم خدمت به جای حقوق و مزایا مسئولیت جهتدهی به کارکنان را برعهده گرفته بود؛ درجه وجود نداشت و موقعیت یک فرد را نه سابقه یا فرمهای میان تهی مدرن، مانند مدرک، که استعداد آن فرد برای تحقق هدف والا رقم میزد. در این ساختار «حسن باقری» بدون سوابق نظامیگری کلاسیک استحقاق فرماندهی مییابد. تأکید بر عناصر وجودی انسان مانند ایمان و یقین، وجود عناصر شکلی مانند دیسیپلین، نظارت، فرماندهی پیوسته و چشم جهانبینِ کنترل را از حیث الزام ساقط کرده بود.
این نهادها به واسطه سیالیت درونی و گشودگیای که نسبت به عموم مردم داشتند، اساساً زمین مناسبی برای پرورش بذر هرز باند و گروه ذینفع و تشکیل حلقههای متصلب نبود؛ از اینرو با برآورد دقیق از نیازهای اصلی انقلاب به واسطه آمایش مردم محلی و به مدد یاریرسانی خود آنها، در کوچکترین واحدهای روستایی کشور نیز، درصدد تأمین هر چه بیشتر نیازهای انقلاب بود. سیاست مسلم خودکفایی غذایی یا لزوم بیشینهسازی توان رزمی در این ساختار هیچ گاه با تردید مواجه نمیشد. اشتباهی بس بزرگ است که برخی رویههای ایدهآل ابتدای انقلاب را در قامت یک روحیه مثبت زودگذر ارزیابی میکنیم. این روحیات ابتدا نهاد و مرام درخور خود را ساخته بود. این روحیه حتی در واژگان خود نیز عناصر غیر را طرد میکرد. اگر چه به هر طریقی که شرح آن از طاقت این مقال خارج است، نظم متداول مدرن سخت جانی کرد و در دانشگاه و سیاست خود را بازیابی کرد. یک کلیت سالم، قائم به سلامت اجزای خود است. سند راهبردی گام دوم انقلاب به مثابه چکیده حرکت چهلساله ما و نقشه راه سالهای پیش رو به وضوح از سهم حرکتهای توده و ذرهای و واحدهای خرد کاسته و به سهم مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری افزوده است. در این سند دولت و اصلاح ابزارهای آن، از جمله بزرگترین دغدغههاست. بسیج باید با تخصص و دقت موضوعی، به یاری گزارههای کلی و کلان برود. حمایت از مستضعفان؟ آری، اما چگونه؟ بسیج دانشگاههای اراک به عنوان منطقهای صنعتی، چه راهکاری برای بهبود معیشت کارگری دارد؟ اعضای تهیهکننده این راهکار به مواد بودجه و برنامه ششم توسعه آگاهند؟ نمونههای موفق سندیکای کارگری در جهان را میشناسند؟ راهکار آنها برای ابزار نشدن سندیکاهای کارگری علیه امنیت حکومت چیست؟ بسیج دانشگاه مشهد و اهواز سیاستهای مرتبط با کشاورزی دولت را پیگیری میکنند؟ تا چه حد به وزارت کشاورزی و عملکرد آن آشنایی دارند؟ در هنگامه استیضاح وزیر کشاورزی، پیشنهاد آنها به نمایندگان مجلس چیست؟ آنها اساساً سازوکار ارتباط مستمر و ارائه مشاوره به نمایندگان را ایجاد کردهاند؟ از طرفی مبرهن است که بسیج قرار است الگوهای حکمرانی بومی را تولید کند؛ لذا برای این مهم نیازمند درک فضای سنت ایرانیـ اسلامی خود است. برنامه این نهاد برای ارتقای تسلط اعضای خود بر مبانی غربشناسی انتقادی و سنت اسلامی چیست؟ یک جوان انقلابی بزرگان آکادمیک جبهه خود را میشناسد؟
تمام آنچه در این یادداشت بر آن تمرکز شده بود، مسئله «مسئلهمندی» و «تکنیکمحوری» بود. شبکهای از همه پایگاههای بسیج توانایی ارائه مدلهای کاملو منسجم خواهند داشت. بسیج باید رویکرد ذرهای را رها و اقدام به تأسیس مرکزی با احاطه گسترده بکند. مرکزی که ضمن مدیریت مطالعات شعبههای زیرمجموعه خود، زمینه ارتباطگیری بیناشعبهای و فراسازمانی اعضا را فراهم میآورد. این مسئله به ایران هم محدود نیست. ادعای جهانی، مسئولیت جهانی به دنبال دارد. ما باید آماده ارائه الگوهای فراملی باشیم.